از خدا خواستم عادت های زشت را ترکم بدهد.
خدا فرمود: خودت باید آنها را رها کنی
خواستم فرزند معلولم را شفا دهد.
فرمود:لازم نیست، روحش سالم است. جسم هم که موقت است
خواستم لااقل به من صبر عطا کند.
فرمود: صبر،حاصل سختی و رنج است. عطا کردنی نیست، آموختنی است
گفتم مرا خوشبخت کن.
فرمود: نعمت از من خوشبخت شدن از تو
خواستم مرا گرفتار درد و عذاب نکند.
فرمود: رنج از دلبستگی های دنیا یی جدا و به من نزدیک ترت می کند
خواستم روحم را رشد دهد.
فرمود: نه، تو خودت باید رشد کنی
من فقط شاخ و برگ اضافی ات را هرس میکنم تا بارور شوی
خواستم کاری کند که از زندگی لذت کامل ببرم.
فرمود: برای این کار من به تو زندگی داده ام
خواستم کمکم کند همان قدر که او مرا دوست دارد، من هم دیگران را دوست بدارم.
فرمود: بالاخره اصل مطلب دستگیرت شد
1 ) خداوند در دین های الهی
همه میدانیم که خداجوئی و خداشنائی، در فطرت انسان میباشد یعنی انسانها ذاتا به وجود خدا اعتقاد داشته و پیوسته در صدد شناخت وی برآمده اند منتها زمانیکه توانسته است به توسط قرینههایی خدای خود را صحیح بشناسد به توحید و یکتاپرستی روی آورده است اما زمانیکه، درست نتوانسته خدای خویش را بشناسد و حقیقت برایش غیر قابل تشخیص بوده در جهت جوابگویی به ندای خدا جویش یا راه افراط پیموده و یا را تفریط را و در نتیجه به شرک روی آورده است. با نگاهی در ادیان ابتدائی ما متوجه میشویم که توجه و تمایل به یک نیروی برتر و احساس وابستگی شدید به او تحت تاثیر عوامل خیال پردازی و نادانی و کم اطلاعی آنها، و همچنین عواملی مانند ترس و احساس ناامنی، به صورت پرستش اشیاء، گیاهان و حیوانات خاصی متجلی شده است به عنوان مثال یکی از باورهای رایج در میان انسانهای ابتدائی، ستایش برخی از حیوانات یا گیاهان بوده که به اصطلاح توتم معروف است بدین ترتیب که هر قبیلهای حیوان خاصی میپرستیده و معتقد بودند که توتم دارای نیروی مرموزی است که او را سزاوار پرستش میکند. از این رو آزار رساندن و یا خوردن گوشت آن حیوان را به کلی حرام مینمودند. و زمانی نیز این توتم را از ترس انتخاب میکردند مانند شیر و مار و زمانی نیز زیبایی یا جمال حیوانی منشا توتم و پرستش آنها میشد مانند طاووس، غزال و علاوه بر پرستش حیوانات و گیاهان زمانی نیز به پرستاش اشیا بیجان روی میآوردند که به اینها نیز فتیش گفته میشد.
اما با وجود تعدد در خدایان ادیان ابتدایی، یک وجه مشترک وجود دارد که باعث شده آنها قوم به فتیش و جانمندانگاری روی بیاورند و آن اینکه معتقد بودند در تک تک اینها، نیروی بسیار قوی و بالاتری وجود دارد که نه تنها به اینها زیانی نمیرساند بلکه به نفع آنها است که الله نیز تعریفی غیر از این ندارد.
2) خدا در ادیان باستان
با پشت سر گذاشتن دوران ابتدائ ، بشر در سایه ی پیشرفت عقلی و فکری خود و بوجود آمدن تمدن های جدید نه تنها شاهد از بین نرفتن توتم و فتیش نشدیم بلکه شاهد ظهور این خدایان در چهره های دیگر نیز شدیم.
با نظر بر اینکه در این دوره به شرک روی آورده در منصر باستان ، پادشاهان و فرعونها ( فرزندان خدا می دانستند و نوع الوهیت بر آنها قائل بودند سرمریان به خورشید پرستی روی آورده بودند که مظهر آن خدای شمش بود. اینانا ، خدای بزرگ همه شهرها، خدای گیاهان و خدای حاصلخیزی به حساب می آورد که هر یک از این خدایان در معبد خاصی زندگی می کرد و در آنجا مورد ستایش و پرستش قرار می گرفت.
در هند نیز خدایان با نام مرداها مشهور بوده اند که در شکل انسانی قابل تصور بوده اند. که ویژگیهای اصلی خدایان هندی عبارت بود از داشتن شکل انسانی، ابدی بودن ، مهربانیت. در قدیمترین کتابهای دینی هندی ، نام 33 خدا شمارش شده است.
3 ) خدا در ادیان پیشرفته
ادیان پیشرفته که شامل دین یهود مسیحیت و اسلام می باشد اعتقاد به خدایان متعدد قابل قول نبوده و همه آنها به خدای یکتا و یگانه معتقد می باشند خدایی که از اول خلقت تا ابد خواهد بود و لحظه ای از آفریدگانش غافل نمی شود. چون این ادیان بر اساس فطرت انسان می باشد پاسخگوی کامل و صحیحی بر نیاز فطرت خداجو و خداشناس انسان می باشد که شناخت خدا را بر اساس آخرین دین که اسلام می باشد به نظام می نشاند.
در اسلام به فطرتی بودن خداشناسی تکیه شده است به این معنی که خداشناسی درجاتی را دارد که پائین ترین درجه ی آن در بین افراد عادی و همه مردم وجود دارد هر چند آگاهی کاملی نسبت به آن نداشته باشند بر این اساس است که انسانها پیوسته در طول زندگی بشریت به دنبال خدای خود بوده اند، خدایی که آخرین درجه کمال را دارد و کوچکترین احتمال ضعف و نقص در وجود او امکان ندارد.
خداوند به هیچ چیزی نیازمند نیست در حالیکه همه چیز نیازمند وی می باشد و دوم اینکه منشا و خالق هر چیز خداوند است در حالیکه کسی خالق وی می باشد و شریکی اصلا نداشته و نخواهد داشت.