سلام ميخوام يه چيزي بگم شايد باورتون نشه فصل امتحانات بود عصر بود همه خوابيده بودن داشتم درس ميخوندم يه لحظه خيلي دلم گرفت احساس کردم شکستم فک ميکردم يه چيزي رو گم کردم پريشون بودم خيلي وقت بود از خدا غافل بودم از خودم از زندگيم يهويي مثل بچه هايي که از والدينشون شرمنده ميشن جلو خدا وايسادم خيلي حس بديبود خيلي از خودم متنفر شدم فوري کتابو گذاشتم زمينو رفتم وضو گرفتم ونماز خوندم ميخوام بگم ما بدون خدا پوچيم اجازه نديم حتي مهمترين چيزا مارو از خدا غافل کنه يا علي

سلام
وبلاگ زيبايي داريد...
خوش حال ميشم بياييدوبلاک من
منتظرم....

خيلي قشنگه اينجا آفرين

فقط بگم خدا غريب نيست رو زمين

سلام

خدا همه بندهاشو دوست داره

سلام خوبي
وبلاکت عالي بود به ما هم يه سري بزنيد

خدا فقط عربي بلده من عربي بلد نيستم

سلام
وب خوبي داري...استفاده كرديم
مرسي

مطالب خوبي است حيف که بهم ريخته ريحانه خانم توکه با سليقه بودي چرا؟

سلام شعرت خيييييييييييييييييييييييييييييييييييييلي زيبا بود ممنون که اومدي بازم بيا

سلام دوست عزيز ممنون که بهم سر زدي منم شما رو به اسم دل ها تنها به ياد خدا آرام مي گيردلينک کردم بازم بهم سر بزن باي

سلام دوست عزيز وبت عالي بود حتما به منم سر بزن راستي اگر مايل به تبادل لينک بودي منو به اسم :::مهتاب عشق::: بلينک بعد خبر بده تا منم شما رو لينک کنم

منتظرتم